درباره ما
«سیتکا» حاصل رفاقت سه عکاس زاده گیلان است. «زاده گیلان» بودن هم گزارهای است که هر سه نفر به آن قائلیم. سالها دوستی حالا شده «سیتکا» و «سیتکا» به گیلکی یعنی مرغ مینا. نماد و نشانهای از عشق مدام ما گیلانیها به طبیعت کمنظیر شمال ایران، وطن.
این روزها حضور در شبکههای اجتماعی بخشی از زندگی روزمره ماست و ما سه نفر هم از این قاعده مستثنی نیستیم. دیگر نیازی نیست حتما گالری برپا شود تا علاقمندان و هنردوستان بتوانند به تماشای عکسها و آثار هنری بنشینند. اینترنت همه چیز را راحت و البته مخدوش کرده است. حالا ما فضایی داریم که در آن هر کسی از هر طبقه اجتماعی، با هر سطح از سواد و بینش و جهانبینی در هر سن و سالی می تواند به تماشا و قضاوت کارمان بنشیند. دیگر نه هنرمند آن چهره عصا قورت داده دست نیافتنیست و نه مخاطب، قاضی بیرحم دور از دسترس. به مدد این ارتباطات صمیمیت شکل میگیرد و صمیمیت از تو میخواهد که اثری، تاثیری، یادگاری، چیزی روی دیوار بودن آدمی داشته باشد.
هنر حالا به هدف غایی خودش نزدیک شده؛ به «برای همه بودن». این رابطه دو سویه است. ما شما را به ضیافت یک لحظه از زندگی میبریم و شما با مشارکت خود در طرح و ایده و خرید کمک میکنید هنرمند به ذات خود نزدیکتر باشد. آثار بیشتر و با کیفیتتری تولید کند تا مصداق آن شعر ازلی/ابدی احمد شاملو نباشیم که:
«…چشمه ساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشته ای در پیراهن
از انسانی که توئی
قصه ها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد.»
ما سه نفر هستیم و هر سه نفر خودمان را خلاصه کردهایم توی این چند خطی که میخوانید:
مرتضی رفیعخواه
متولد ۱۳۶۵ در شهر رشت عکاسی رو از دوران دبیرستان با دوربین آنالوگ شروع کردم و اینقدر با اون دوربین ور رفتم تا عکاسی رو یاد گرفتم.
هدفم از عکاسی فقط خلق عکس نیست بلکه دوست دارم به بهانه عکاسی بین مردم باشم و باهاشون ارتباط برقرار کنم.
فضای روستاها و زندگی روستایی رو خیلی دوست دارم. فرهنگ آداب و رسوم و سبک زندگی روستایی و سادگی روراستی و مهمان نوازی مردم روستا همیشه من رو شیفته خودش کرده و حالا به لطف عکاسی تو خیلی از روستاها دوستانی دارم که مثل خانواده خودم برام عزیز هستند
فرید کامراننیا
یادم میاد که دوست نداشتم برم مهمونی یا سفر، حتی در حد اردوی مدرسه، یه روز گفتم اگه دوربین بخرید میام و اینجوری بود که عکاسی شروع شد.
اول از آدمهای دوروبر بعدتر از مناظر طبیعی و ناگهان عکاسی هوایی، اول فقط در حد اینکه یه زاویه دید جدید به جهانه و در ادامه تنها راه تحمل دنیا!
خوشبختانه همه چیز از بالا زیباتره، یه نظم عجیبی از بالا هست که شگفته، از اشکال هندسی هماهنگ تا توازن رنگی بین همه چیز، تنها مورد زشت در اکثر موارد دستساختههای ماست، به هرحال من اینجام تا شما مثل یه گنجشک به زمین نگاه کنید یا شاید مثل یه قوی مهاجر.
حماد نظری
قبلا مهندسی بودم که برای مردم خونه میساخت اما الان سفر میرم و دیوار خونهها رو با عکسهایی که میگیرم تزیین میکنم.
علاقهمند به دیدن، گشتن و یافتن. زندگی روزمره خستهام میکنه و برای اینکه شاد باشم یا باید سفر برم یا عکاسی کنم یا درباره سفر،عکاسی و غذا با اونهایی که دوستشون دارم حرف بزنم.
تلاشم هم همیشه اینه که شعارم”سفر میکنم که زندگی کنم” رو عملی کنم.